برون سپاری چیست؟
برون سپاری موضوع جدیدی نیست، و تصمیم گیری درباره این پرسش که "چه چیزی باید در داخل سازمان تولید، و چه چیزی باید از خارج از آن تأمین شود؟" مدت های طولانی، محور بحث در کسب و کار بوده است. مبانی نظری برون سپاری به مفهوم هزینه معامله بر می گردد؛ و این مفهوم با تئوری هزینه معاملات ویلیامسون ( 1975) بیان می شود. در این تئوری هزینه معامله تنها معیار تصمیم گیری برون سپاری است. محققان، از دیدگاه های نظری متفاوتی برای مطالعه فعالیت های برون سپاری استفاده کرده اند؛ و متعارف ترین دیدگاه، افزایش سود است. تصمیم گیری برای برون سپاری و یا عدم برون سپاری نمی تواند بدون ملاحظه دقیق سودمندی بکارگیری آن، گرفته شود. یک شاخه از مقالات، از تجزیه و تحلیل تئوری هزینه داد و ستد[1] بهره برده اند، و بر این مبنا مقالات علمی بسیاری در زمینه برون سپاری، بر توان بالقوه صرفه جویی در هزینه ها تمرکز کرده اند. برون سپاری فزاینده عملیات کلیدی در تجارت، و روند تأکید بر روابط مشارکتی، منجر به توجه بیشتر مقالات علمی به روابط برون سپاری شده است؛ اما تاکنون، مطالعات برون سپاری بیشتر بر مبنای اصولی مانند "ساخت یا خرید"، "ادغام عمودی"، "به حداقل رسانیدن هزینه معامله" و "شایستگی های اصلی [2]" متمرکز بوده اند(مالتز و الرام،1999).