وظایف ده گانه مدیر ارشد فناوری اطلاعات
این مسوولیتها از یک سو به مهارتهای عمومی مدیریتی وی و از سوی دیگر به مهارتهای تخصصی او مرتبط هستند. این مسوولیتها را از دیدگاه دیگری نیز میتوان تقسیمبندی کرد.
اگر خوب دقت کنیم متوجه میشویم که برخی از وظایف یک <مدیر ارشد اطلاعات> در حقیقت مدیریت مقولات نرمافزاری مانند خود اطلاعات و نیروی انسانی مرتبط با آن و نیز جنبههای راهبردی مدیریت است و برخی دیگر از وظایف او با مقولاتی سختافزاری مانند دستگاهها و سیستمهای کامپیوتری گره خورده است.
ایده اصلی و کلی مدیریت اطلاعات در سازمان این است که یک نفر به نام CIO باید علاوه بر فراهم ساختن بستر سختافزاری و نرمافزاری جریان اطلاعات در سازمان، زمینه گردش صحیح و بهرهبرداری مناسب از این اطلاعات و اندوختههای معنوی را در سازمان فراهم سازد.
به یک تعبیر میتوان نقش مدیر فناوری اطلاعات در سازمان را به سیستم گردش وکنترل سوخت، آب و روغن در یک اتومبیل تشبیه کرد. چنین سیستمی علاوه بر فراهم ساختن بستر گردش این سه ماده حیاتی در اتومبیل، بهطور مرتب بر روند حرکت آنها در سراسر سیستم نظارت میکند. اما بدیهی است که یک سازمان چیزی بیش از یک ماشین است و نقش انسانی و تدبیر یک CIO در مجموعه وظایف و اختیارات او از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است.
بنابراین، مقولاتی نظیر بودجه بندی، مدیریت پروژه و مدیریت استراتژیک فناوری اطلاعات در سازمان نیز جزو مسوولیتهای اصلی اوست.
1- مدیریت خدمات و ابزارهای دپارتمانIT
به طور طبیعی اولین انتظاری که سازمان از یک مدیر ارشد اطلاعات دارد، مدیریت روزمره خدمات و ابزارهای واحد IT سازمان است. این واحد، بستر لازم برای فعالیتهای اطلاعاتی روزمره سایر واحدهای سازمان مانند دبیرخانه، واحد ارتباط با ارباب رجوع، حسابداری و بخشهای دیگر را فراهم میکند. مدیر فناوری اطلاعات در سازمان باید بر حُسن اجرای وظایف این بخش از سازمان نظارت دائمی داشته باشد. همچنین بسیار محتمل است که واحد IT، خدمات ویژهای نیز به کارمندان سازمان ارائه دهد (مثل اتصال اینترنت یا سرویس ذخیرهسازی فایل در شبکه). در اینصورت، مدیر اطلاعات باید بر نحوه ارائه این خدمات نیز نظارت داشته باشد.
2- مدیریت کارشناسان IT
بدیهی است که تا دو یا چند نفر به عنوان کارشناس کامپیوتر و فناوری اطلاعات در یک سازمان مشغول به کار نباشند، صحبت از مدیریت فناوری اطلاعات در آن سازمان معنایی نخواهد داشت. چنانکه پیشتر هم گفتیم، چگونگی تعامل با این کارمندان و به اصطلاح سروکله زدن با کارشناسان IT سازمان، یکی از دغدغهها و مسوولیتهای اصلی یک CIO است.
3- مدیریت ارتباطات
یکی از بخشهای مدیریت اطلاعات در سازمان، تسهیل روند آندسته از ارتباطات درون و برون سازمانی است که به واسطه ابزارهای ارتباطی الکترونیکی و کامپیوتری میان کارمندان شرکت از یک سو و نیز میان کارمندان و مخاطبان فعالیتهای سازمان از سوی دیگر صورت میگیرد. نحوه دخالت مدیر ارشد اطلاعات در این زمینه بیشتر فنی و تکنیکی است. نگاه CIO به روند ارتباطات سازمان، نگاه ساختاری است. وظیفه مدیر فناوری اطلاعات در این زمینه آن است که با شناسایی نقاط ضعف و قوت شریانهای اطلاعاتی درون سازمان و نحوه اتصال آنها به بیرون از سازمان، به طور مداوم در فکر اصلاح و بهبود آن باشد به گونه ای که کارمندان سازمان برای ارتباط گیری میان خود و مراجعان و مشتریان سازمان با کمترین مانعی روبرو شوند.
4- فراهم ساختن امنیت اطلاعات و ارتباطات
وقتی صحبت از زیرساخت ارتباطی و اطلاعاتی سازمان به میان میآید، بیدرنگ مهمترین موضوعی که به ذهن خطور میکند مساله چگونگی امنیت اطلاعات و ارتباطات سازمان است. یک ساختار ارتباطی هرچقدر هم که پیشرفته باشد، اگر امن نباشد، فلسفه اصلی بهکارگیری فناوری اطلاعات در سازمان را زیر سوال میبرد و همه کارکردهای مثبت آن را به خطر میاندازد. مدیر فناوری اطلاعات در سازمان باید متوجه باشد که اگر به موازات تسهیل روند گردش اطلاعات در سازمان فکری به حال افزایش امنیت بستر اطلاعاتی نکند، افزایش میزان تبادل اطلاعات عملا به معنی به خطرانداختنِ هرچه بیشتر دانش، تجربه، سرمایه معنوی و از همه مهمتر اسرار محرمانه سازمان است که گاه ارزش اقتصادی یا راهبردی فراوان دارد.
5- مدیریت دانش
از آنجا که امروزه اطلاعات، یکی از اَشکال اصلی و مهم سرمایه در سازمانهای مترقی محسوب میشود، میتوان پیشبینی کرد که آندسته از سازمانها که خود را نیازمند بهرهگیری از توان یک مدیر ارشد اطلاعات در مجموعه کادر مدیریت سازمان میبینند، لابد به سطحی از پیشرفت در استفاده از فناوری اطلاعات رسیدهاند که دانش و اطلاعات ذخیرهشده در سازمان، به کالایی گرانبها در میان انواع سرمایه ها و داشتههای سازمان تبدیل شده است. مدیریت دانش یا Knowledge Management در واقع یک مدیریت استراتژیک است. همانطور که کنترل سرمایههای مالی سازمان یکی از حساسترین و راهبردیترین پایههای مدیریت آن است، برای سازمانی که از روشهای دانشبر در کسبوکار خود استفاده میکند نیز کنترل سرمایههای اطلاعاتی سازمان بسیار مهم و کلیدی است. بدون شک این مورد یک از مهمترین مسوولیتهای یک CIO است.
6- مدیریت محتوا
یکی دیگر از وظایف مهم CIO که ارتباط تنگاتنگی با امور اطلاعاتی روزمره سازمان دارد، نحوه مدیریت محتوا یا Content Management است. در اینجا منظور از محتوا چیزی جز همان دادهها و اطلاعات با ارزشی که بر بستر ارتباطی سازمان جاری است نمیباشد. بهترین تعبیری که از مفهوم مدیریت محتوا در یک سازمان میتوان ارائه کرد همان است که اصطلاحا Digital Workflow یا چرخه دیجیتالی امور اطلاعاتی سازمان نامیده میشود. این چرخه ممکن است فقط محدود به آندسته از اطلاعات که در کالبد سیستمهای کامپیوتری تولید و پردازش میشوند باشد، یا به تدریج تمام چرخههای غیر دیجیتالی بروکراسی سازمان را نیز دربرگیرد و آنها را هم شامل شود.
7- بودجه بندی
مدیریت اطلاعات و فناوری اطلاعات در یک سازمان کار بسیار حساس و ظریفی است.CIO باید همواره به خاطر داشته باشد که فناوری اطلاعات آمده است که تا چرخه امور در کسبوکار سازمان را تسهیل کند. اگر قرار باشد بهکارگیری فناوری اطلاعات هزینههای سازمان را افزایش دهد و بهرهوری اندکی ایجاد کند، با توجه به پیچیدگیهای فنیIT و نیاز مبرم آن به نیروی متخصص ماهر، در مجموع کسبوکار سازمان به جای حرکت به سمت چابکی و کارآمدی، به سمت کاهش بازده و پیچیدگی بیشتر حرکت خواهد کرد. در چنین شرایطی ممکن است مدیریت سازمان از پیادهسازی فناوری اطلاعات در مقیاس عمده صرفنظر کند. هنرCIO ایناست که یک برنامه زمانی قابل دفاع از نحوه هزینه شدن بودجه اختصاص یافته به توسعه کاربری فناوری اطلاعات در سازمان ارائه نماید. به گونهای که دیگر مدیران سازمان به تدریج آثار مثبت بهکارگیری فناوری اطلاعات را احساس کنند.
8- مدیریت پروژه
گاهی اوقات انجام ماموریتهای محوله به واحد IT سازمان مستلزم به انجامرساندن پروژههای ویژه کوچک و بزرگی است که فراتر از امور روزمره و عادی این واحد هستند. در چنین مواقعی کنترل روند آغاز و پایان پروژه بسیار حیاتی است. پروژههای مرتبط با فناوری اطلاعات، حتی پروژههای کوچک، نوعاً دارای سطحی از پیچیدگی و ظرافت هستند که اگر پیشبینی نشوند، انجام این پروژهها نهایتا حاصلی جز صرف هزینههای زیاد و بازده اندک نخواهند داشت. زمانبندی انجام پروژههای مشابه نیز از یک سازمان به سازمان دیگر تفاوت دارد. زیرا سیستم کسبوکار، زیرساخت اطلاعاتی و میزان تخصص و دانش نیروی انسانی در سازمانها متفاوتند. مدیران باتجربهتر میتوانند با توجه به وضعیت کنونی سازمان و نوع ماموریت و کسبوکار سازمان، پیشبینی کنند که یک پروژه مشخص چقدر زمان میبرد و به چه پیشنیازهایی وابسته است. در واقع هنگامی که پای اجرای یکی از این پروژهها به میان میآید، هیچکس بهتر از CIO قادر به تصمیمگیری صحیح در این زمینه نیست و از همین رو مدیریت و کنترل پروژه هایIT بر عهده اوست.
9- ارتباط با سایر مدیران CEO) ، CTO و ...)
واحدIT سازمان یک واحد مجزا نیست. فعالیت روزانه آن با اوضاع و احوال و نیازها و مشکلات سایر بخشهای سازمان گره خورده است. در چنین شرایطی کاملا بدیهی به نظر میرسد که تعامل با مدیران سایر بخشهای سازمان را جزو وظایف روزمره CIO بدانیم. حتی گاهی اوقات این تعامل نقش استراتژیک و حساسی پیدا میکند. مثلا در برخی سازمانهای بسیار بزرگ (مانند شرکتهای خودرو سازی) مدیران دیگری نیز وجود دارند که بر حسن بهکارگیری و مدیریت دیگر فناوریهای مورد نیاز سازمان نظارت کنند. گاهی اوقات از اصطلاح CTO یا مدیر ارشد فناوری برای این منظور استفاده میشود. در این گونه موارد، استفاده از فناوری پیشرفته فقط محدود به فناوری اطلاعات نیست بلکه فناوریهای دیگری را نیز دربرمیگیرد. حتی در بعضی سازمانهای ممکن است CIO تحت مدیریت CTO که به نوبه خود بر عملکرد تمام جنبههای فناورانه در سازمان نظارت میکند، عمل نماید. به هرحال ساختار مدیریتی سازمان هرچه که باشد، مدیر ارشد اطلاعات معمولا یکی از آندسته مدیرانی است که بنا به ماهیت کار و مسوولیتش نیاز فراوانی به تعامل با دیگر مسوولین سازمان دارد. این تعامل آنقدر مهم است که فراتر از یک نیاز بلکه جزو مسوولیتهای اصلی او به شمار میرود.
10- مدیریت استراتژیک
نهایتاً باید بر این نکته مهم تاکید کرد که مدیریت فناوری اطلاعات یا به تعبیر دیگر، مدیریت اطلاعات سازمان یک مدیریت استراتژیک است. معنای این حرف آن است که ممکن است موقعیتهای حساس و سرنوشتسازی برای راهبری فناوری اطلاعات در سازمان پدید آید که نیازمند تصمیمسازیها و تصمیمگیریهای به موقع و موثر باشد. این ویژگی ناشی از ماهیت پویا و سیال فناوری اطلاعات و صنعت کامپیوتر است. این صنعت خیلی سریع تغییر میکند و مدیریت مسائل مرتبط با آن، حتی در گستره کوچکی مثل یک سازمان (در مقایسه با گستره کلان جامعه) کندی و رخوت را برنمیتابد. تصمیمات باید سریع و موثر اتخاذ شوند. تصمیمهای دیرهنگام و یا اشتباه ممکن است عواقب جبرانناپذیری درپیداشته باشد. متاسفانه هیچکس نمیتواند در چنین مواقعی به مدیر ارشد اطلاعات بگوید که کدام تصمیم درست خواهد بود. این وظیفه اوست که با شناختی که از واقعیتهای صنعت فناوری اطلاعات و مختصات کسبوکار سازمان مطبوعش دارد، تصمیم درست و به هنگام را اتخاذ کند و برانجام آن پافشاری نماید.
منبع: کتاب مدیریت فناوری اطلاعات
مولف: مهندس باختری