هوشمندی تجاری چیست؟ Business Intelligenc
شرکتها دائما اطلاعاتی تولید میکنند که برای ذخیره آنها تعداد زیادی نرمافزار مانند اکسل، اکسس و انواع دیتابیسهای مربوط به بخشهای مختلف سازمان (مانند بخش تولید، مالی، فروش و ...) مورد نیاز است. این اطلاعات برای شرکتها بسیار ارزشمند است، ارزشی فراتر از اینکه بدانند لیست فروش آنها دیروز، هفته یا ماه گذشته چه بوده است، این اطلاعات، کاربردی وسیعتر دارد.
مثلا بررسی روند فروش برای طراحی روشهای موثر بازاریابی و تشخیص منابع مناسب برای اختصاص به هر واحد فروش، تجزیه و تحلیل روند عملکرد شرکت و رفتار مشتریان برای اطمینان از اینکه آیا محصولات آنها مناسب برای حضور و رقابت در بازار هست یا نه و برنامهریزی برای توسعهٔ کسبوکار.
به زبان ساده، شرکتها از این اطلاعات در راستای بیشینه کردن درآمد و سود خود استفاده میکنند اما استفاده از نرمافزارهای متعدد برای این کار، باعث میشود بازیابی و تجزیه و تحلیل بههنگام اطلاعات به سختی صورت گیرد. در اینجاست که بحث هوشمندی تجاری یا (Business Intelligenc) مطرح میشود.
ابزارهای هوشمندی تجاری ضمن کمک به تصمیمگیری بهتر، کاهش هزینهها و شناخت فرصتهای جدید به مدیران امکان میدهد فرآیندهای ناکارآمد کسبوکار خود را شناسایی کنند.
هوشمندی تجاری (BI)، عبارتی کلی است که به مجموعهٔ اپلیکیشنها و نرمافزارهای کاربردی لازم برای تجزیه و تحلیل اطلاعات خام یک سازمان گفته میشود.
BI شامل مجموعهای از فعالیتهای مختلف از جمله استخراج و جستوجوی دادهها، پردازش تحلیلی آنلاین و ارائهٔ گزارشهای کاربردی است. شرکتها از ابزارهای هوشمندی تجاری برای کمک به تصمیمگیری بهتر، کاهش هزینهها و شناسایی فرصتهای جدید کسبوکار استفاده میکنند و مهمتر از آن اینکه به مدیران کمک میکند تا فرآیندهای کسبوکار ناکارآمد خود را که نیازمند مهندسی مجدد است، شناسایی کنند.
همهٔ شرکتها باید از اطلاعات جمعآوری شده طی فعالیتهای خود گزارش تهیه کنند. در واقع هر مدیری، مدیر بالاتری دارد که باید به او گزارش دهد. پیش از این برای این کار لازم بود تا اطلاعات لازم از پایگاه دادهها استخراج شده و پس از انتقال به دیسک در اختیار فردی که موظف به ارائهٔ گزارش است قرار گیرد که این کار توسط بخش IT انجام میگرفت. سپس فرد باید زمانی را صرف تنظیم آن اطلاعات خام میکرد و این کار نیازمند ساعتها و گاهی روزها تلاش بود، در نتیجه گزارش مربوط به هر فعالیت روزها یا هفتهها بعد از اتمام آن فعالیت در اختیار مدیران قرار میگرفت و این فرایند برای ارائهٔ هر گزارش تکرار میشد.
هوشمندی تجاری این مشکل را حل کرد و باعث شد فرآیند استخراج اطلاعات و تهیهٔ گزارش به صورت خودکار انجام پذیرد و نقش IT و افرادی که موظف به استخراج گزارش از دادههای خام بودند از میان برداشته شود، در این روش، گزارشها همزمان با فعالیتها و بدون محدودیت مکانی در اختیار مدیران قرار گرفته و به آنها این امکان را میدهد که به صورت لحظه به لحظه بر فعالیت بخشهای مختلف سازمان نظارت داشته باشد. مدیریت درصورت نیاز میتواند جزئیات مربوط به هر شاخص را تا جزئیترین سطح مشاهده کند. برای مثال اگر شاخص رشد درآمد وضعیت مطلوبی نداشته باشد، مدیر میتواند روند فروش را به تفکیک محصول، گروه مشتری، منطقه جغرافیایی، مرکز فروش و غیره مشاهده کند و به ریشهیابی و اصلاحات لازم برای بهبود وضعیت بپردازد.
BI برای تهیهٔ گزارشهای دقیق، از اطلاعاتی که بهطور اتوماتیک از دیتابیسها استخراج میشوند، استفاده میکند و از این گزارشها به منظور تصمیمگیریهای مهم در کسبوکار استفاده میشود، برای مثال تصمیمگیری دربارهی اینکه تولید چه کالاهایی باید متوقف شود و چه کالاهای جدیدی تولید شود نیازمند این است که مدیران اطلاعاتی دقیق در گزارشهای خود داشته باشند. پس در این راستا امنیت دادهها اهمیت اساسی مییابد.
موضوع دیگری که باعث استقبال از BI و گسترش آن شد، مساله امنیت اطلاعات بود.
قبل از مطرح شدن هوشمندی تجاری، به محض استخراج اطلاعات و ذخیره آن بر روی صفحات گسترده، امکان سوء استفاده از طریق کپیبرداری و سرقت اطلاعات تا حد زیادی افزایش مییافت و روزانه موارد بسیاری از افشای اطلاعات سری که بهدلیل سهلانگاری اتفاق میافتاد اما اکنون اطلاعات از طریق ارتباطات کامپیوتری درون شرکت در اختیار کارمندان قرار میگیرد و هرکس تنها میتواند به اطلاعاتی دسترسی داشته باشد که برای انجام وظایف خاص شغلی خود به آن نیاز دارد.
تاریخچه
هانس پیتر لون از پژوهشگران IBM در مقالهای در سال 1958، برای اولین بار از عبارت هوشمندی تجاری (business intelligence) استفاده کرد. او هوشمندی را اینگونه تعریف کرده بود: «توانایی درک روابط متقابل بین حقایق موجود به گونهای که فعالیتها را به سمت هدف مطلوب هدایت کند.»
هوشمندی تجاری به گونهای که امروزه مطرح میشود، شکل تکاملیافتهی سیستمهای تصمیمگیری پشتیبان است که استفاده از آنها از سال 1960 آغاز شده و تا اواسط 1980 ادامه یافته است.
در سال 1989، هوارد درسنر که بعدها از تحلیلگران موسسه گارتنر شد، هوشمندی تجاری را به عنوان عبارتی برای «توصیف مفاهیم و روشهایی برای بهبود تصمیمگیریهای مربوط به کسبوکار با استفاده از سیستمهای پشتیبان مبتنی بر دادهها و واقعیتها» به کار برد و از اواخر سال 1990 بود که این مفهوم بهطور گسترده مورد استفاده قرار گرفت.
چه شرکتهایی از هوشمندی تجاری استفاده میکنند؟
رستورانهای زنجیرهای بزرگی همچون Hardee’s، Wendy’s، Ruby Tuesday و T.G.I. Friday’s از جمله کاربران عمدهٔ نرمافزارهای هوشمندیتجاری هستند. آنها از BI برای تصمیمگیریهای استراتژیک خود استفاده میکنند، مانند اینکه چه محصولات جدیدی را به منوی خود اضافه کنند، ارائهٔ چه غذاهایی را متوقف کنند یا کدام فروشگاهها را که عملکرد ضعیفی دارند تعطیل کنند. همچنین برای مسائل تاکتیکی مانند مذاکره و بستن قرارداد با تولیدکنندگان موادغذایی و شناسایی فرصتهایی برای بهبود فرآیندهای ناکارآمد خود از این ابزار استفاده میکنند. کمک موثر BI به رستورانها زنجیرهای در راهاندازی زیرمجموعهها و کسبوکارهای جدید، باعث ارزش آفرینی قابل توجهی برای آنها شده است.
یکی از اجزای مهم سیستمهای هوشمندیتجاری، تجزیه و تحلیل کسبوکار است که برای موفقیت شرکتها در طیف وسیعی از صنایع ضروری است، اما بیشتر برای نقش آن در موفقیت تیمهای ورزشی حرفهای شهرت دارد. برای مثال تیم فوتبال آمریکایی New England Patriots با استفاده از ابزارهای تحلیلی توانست در طول چهار سال، سه بار قهرمان مسابقات Super Bowl شود. این تیم از دادهها و مدلهای تحلیلی بسیاری در داخل و خارج از میدان استفاده میکند و مربیان و بازیکنان آن به دلیل بررسی دقیق فیلم بازیها و مطالعهٔ احتمالات آماری مربوط به نتایج بازیها شهرت دارند.
در خردهفروشی، فروشگاههای والمارت با استفاده از طیف وسیعی از دادهها و تجزیه و تحلیلهای سازمانیافته برای تسلط خود بر این صنعت استفاده کردهاست. آمازون و یاهو نیز فقط سایتهای تجارت الکترونیک نیستند بلکه شدیدا تحلیلی هستند و روند «آزمون و یادگیری» را برای انجام تغییرات در کسبوکار خود در پیش گرفتهاند. شرکت Capital one (تولید کنندهٔ کارتهای اعتباری) سالانه بیش از 30000 آزمایش انجام میدهد تا مشتریان مطلوب را شناسایی کند و قیمت مناسبی برای کارتها اعتباری خود پیشنهاد دهد.
چه کسی باید استفاده از ابزارهای هوشمندی تجاری را در سازمان به پیش برد؟
به اشتراک گذاری، عاملی حیاتی برای موفقیت پروژههای BI محسوب میشود زیرا هر کس که در روند انجام پروژه درگیر است باید دسترسی کامل به اطلاعات داشته باشد تا بتواند از این طریق شیوهٔ کاری خود را تغییر دهد. اجرای پروژههای BI باید از گروه مدیران ارشد آغاز شود اما گروه بعدی باید مدیران فروش و کارمندان آنها باشند، زیرا این گروه مسئول افزایش میزان فروش شرکت هستند و معمولا به نسبت میزان توانمندی در این زمینه به آنها پاداش تعلق میگیرد. به همین دلیل از هر ابزاری که آنان را در این مسیر یاری کند استقبال میکنند. البته استفاده از امکاناتی که BI فراهم میکند آسان است و اطلاعات حاصل از آن نیز قابل اطمینان و دقیق است. به کمک سیستمهای BI کارمندان فعالیتهای فردی و گروهی خود را بهبود میبخشند و نهایتا عملکرد تیم فروش بهبود مییابد. وقتی مدیران فروش تفاوت زیادی در عملکرد تیمهای مختلف مشاهده کنند، سعی میکنند تیمهای عقبمانده را نیز ارتقا دهند.
وقتی کاربرد BI از طریق تیم فروش توسعه یابد، سازمان میتواند از آن به عنوان اهرمی برای قرار دادن سایر بخشها در مسیر بهکارگیری هوشمندی تجاری استفاده کند. زیرا مسلما این گروه آنقدر از تاثیر BI در ارتقای خود سخن میگویند که تمام سازمان برای به کارگیری این روش ترغیب میشود.
چگونه میتوان سیستم هوشمندی تجاری را پیادهسازی کرد؟
به هنگام ترسیم مسیری برای پیاده سازی هوشمندی تجاری، قبل از هر چیز شرکتها باید به تجزیه و تحلیل روشهای تصمیمگیری خود بپردازند و اطلاعاتی را که مدیران برای تصمیمگیریهای سریعتر و مطمئنتر به آنها نیاز دارند را مدنظر قرار دهند، و اینکه تمایل دارند این اطلاعات چگونه در اختیارشان قرار گیرد (مثلا بهصورت آنلاین، گزارش، نمودار یا هاردکپی). بحث دربارهٔ نحوهٔ تصمیمگیری در شرکت باعث میشود بفهمند که سازمان نیاز دارد تا چه نوع اطلاعاتی را جمعآوری، تحلیل و در سیستم BI خود منتشر کند. سیستمهای هوشمندی تجاری مناسب نیازمند ارائه چارچوب مشخص هستند مثلا این کافی نیست که گزارش دهیم میزان فروش دیروز X بوده و یک سال قبل در همین روز Y، بلکه باید فاکتورهای موثر بر کسبوکار که منجر به این مقادیر میشود را نیز به عنوان دادهی ورودی در اختیار سیستم قرار داد.
مانند بسیاری از پروژههای تکنولوژی، درمورد سیستم هوشمندی تجاری نیز اگر کاربران در استفاده از آن حس تردید و عدم اطمینان داشته باشند و استفاده از آن را نپذیرند، این روش نتیجهبخش نخواهد بود اما زمانی که پروژههای هوشمندی تجاری به شکلی استراتژیک پیادهسازی شده و مورد استفاده قرار گیرد، منجر به تغییرات اساسی در جهت بهبود عملکرد و تصمیمگیریهای شرکتها میشود.
منابع:
WhatIs.com
cio
webopedia